HTML کد

الان سه چهار روز که هنوز از مشکل HTML کد نمای جدید بلاگم سر در نیاوردم. دیروز و امروز خط به خط کد را چک کردم تا شاید مشکل را پیدا کنم اما ظاهرا این مشکل پیچیده تر از ۱۵-۱۰ خط کد هستش. مشکل بین ادغام فارسی‌ انگلیسی‌ تنظیمات بلاگ گم شده است. تحقیقات همچنان در دست پیگیریست. حکایت همچنان باقی...


ليوان انتخاباتي

Align Center
ژن بیست و چهارم

چیزی که همیشه برایم جای سوال داشته اینه که سیستم آموزشی ما مگر چطور بوده که بچه‌های ایرانی‌ از کودکی با کتاب و خواندن رفیق نمیشوند، توی درس خواندن همهٔ کارها را به ثانیه‌های آخر میسپارند. خودم هم از این قافله عقب نبودام، همیشه سر تکلیف مدرسه و دانشگاه و امتحان و پروژه همهٔ تلاش خود را وقف آخرین لحظه‌های کار می‌کردم، موقعيتی‌ که ذره ذره وجودم پر از اضطراب و تشویش است. این خاصه چیزیست که من اون را به عنوان ژن سيندرم تنبلی ایرانی‌ یاد می‌کنم. این نتیجه گیری به من یا تعداد معدودی محدود نمی‌شه بلکه بسیاری را تحت پوشش قرار میده که این امر باعث نگرانی‌ است. بارها و بارها سعی‌ کردم که خود را از این خصوصیات اخلاقی‌ دوری کنم اما باز هم در لحظه ای و جا و مکانی اين امر گریبانگیر من شده، چیزی که آشکارا مایه ناراحتی من و بسیاری هر روز و هر لحظه ممکن است که باشه. اگر چه این فشار و استرس نه تنها از موفقیت من و بسیاری جلوگیری نکرده و خود در بیشتر مواقع با خاتمه ای خوش پایان یافته اما با این حال من به شخصه از این اضطراب و فشار هیچوقت احساس شادمانی نکرده ام. در مقابل افراد بسیاری از سیستمهای اموزشی دیگر نقاط جهان رفتاری عکس ما انجام میدهند؛ از لحظهٔ اطلاع از موضوع و قالب تکلیف یا امتحان خود را خرد خرد برای لحظهٔ deadline آماده میکنند و با آرامش تمام شب پیش از موعود را سپری میکنند! فرق سیستم آموزشی ما و اینان در چیست؟ نمیدونم سیستم دیکتاتوری شرقیان است که آنان را موفق می‌کند یا عدم دسترسی‌ به امکانات در پیشینه شان باعث موفقيت نژاد‌هایی‌ چون هندو و چینی‌ ميشه و در این ميان سیستم اروپایی و امریکایی در این بازی چه نقشی‌ دارد. سوال بي جوابي که بي شک ريشه در گذشته ما دارد اما ايکاش قرص و دارويي براي اصلاح اين ضعف در نسل آينده تعبيه بشه ...


0xC0000142اشکال مرگبار


هر چی‌ میکشم این روز‌ها از اتصالی کوتاه (Short Circuit) و پیغام غیر قابل پرهیز error 0xc000142 بوده که با تابع helpctr.exe در ارتباط است. هر کار میشد کردم که شاید بتونم داخل رجیستری برم و دکمهٔ F1 را دیسيبل کنم اما ظاهرا شدنی نیست!!!

انتخابات تبليغاتي يا تبليغات انتخاباتي

شش روز دیگر تا پایان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بیشتر باقیست و همچنان شاهد موج شدیدی از سخن پراکنی‌های مختلف از سوئ کمپین هر کاندیدا بر علیه دیگری هستیم. برچسب‌هایی‌ که برایشان بهای نسبتا زیادی میپردازند، بر اساس آمار موجود از سوئ کمپین جان مک کین و کمپین بوراک او مبالغی بالغ بر ۱۳۰ در مقابل ۲۳۰ میلیون دلار تا این لحظه صرف تهیه و پخش تیزر‌های مختلف تبلیغاتی از سوئ دو کاندیدا صرف شده است. او که از کماک مالی خوبی‌ در این انتخابات بهره مند است، در آخرین روز‌های کمپین خود، از کمک بیل کلینتون جهت کسب آرای گروه‌های سنی میان سال و کهن سال سفید پوست ساکن حوزه‌های فلوریدا و ویرجینیا و ایالت‌های مجاور پرداخت است، وی همچنین قصد تهیه و پخش برنامه‌ای تلویزیونی تبلیغاتی به مدت ۳۰-۴۵ دقیقه از شبکهای سراسری آمریکا در آخرین روز‌های فعالیت کمپین خود دارد تا از آخرین فرصت خود برای رفع ابهامات باقی‌ مانده در ذهن رای دهندگان بپردازد و با کسب آرایشان جایگاه خود را در این انتخابات بیش از پیش تثبیت کند. این در حالیست که مک کین همچنان با ساخت و پخش تبلیغاتی بر علیه اوباما و ذکر عناوینی چون بی‌ تجربگی اوباما و خطر افزایش مالیات بر درامد شهروندان امریکایی قصد تغییر نظر رای دهندگان را دارد. نسبت پخش تبلیغات ۳۰ ثانیه تا ۱ دقیقه آی اوباما به مک کین بر روی شبکهای تلویزیونی ۶ به ۱ است که این خود حاکی توجه کاندیداها در عرصهٔ تبلیغات رسانه‌ای در روز‌های آخر این انتخابات است.
درس آخر اين هفته
از جمله اتفاقاتی که آدم انتظارش را نداره و حاصل از درنگی بی‌ دقتیست ریختن شیر روی کیبرد لپتاب و ماجرایی که من را از پست کردن نوشته‌هایم برای چند روزی باز داشت. کارم این ۳-۲ روز یافتن راه حلی برای بهبود فاجعهٔ به وجود آمده و جلوگیری از پیشرفت آن بود. اتفاقی که باعث شد من تک تک دکمه‌های لپتاب را باز کنم و یک به یک بشورم. به ماند که این روند جریانات همچنان تحت تاثیر بسیاری عوامل محیطی‌ قرار گرفته و نیاز به خرید صفحهٔ کیبرد روز به روز بر من امری بسیار محتمل میشه. از عواقب این اتفاق جانسوز میتوان به از دست دادن کلیدهایی چون اسکيپ، اف ۱-۳ اشاره کرد و هیچ چیز سهمگینتر از باز شدن منیوی کمک برنامهای مختلف هنگام شروع آنها نیست.

نکات این درس:

  • کنار لپتاب شیر نوشیده نشود.
  • شیر همچون بسیاری مایعات رساناست و در هنگام خشک شدن به علت محتویات پروتئینی خود به عنوان یک رسانا عمل میکنه و مي توانه باعث اتصال کوتاه در مدار بشه
  • همیشه و در همه حال از کلیهٔ اطلاعات و دیتا روی کامپیوتر خود بک آپ داشته باشیم.

کتاب اول

نمیدونم باید گفت و یا اينکه فقط نظاره گر هميشگي اين نامعادله نامنطق گونه بايد باشم! اما بعضی‌ آدما اصلا حتی فکر نمیکنن، یا لااقل در طرز فکرشون سیاستی ندارند و یا فکر میکنند که فرد مقابلشان نمی‌‌فهمد و یا اینکه از درک و درایت اندکی‌ برخوردار است. ذهنیتی بس نادرست! بس عبث!!! آدم فقط برای کاراش که به یکی‌ زنگ نمیزنه و اطلاعات بگیره و این تماس قطع بشه تا فرصت دیگه و نیازی دیگه، این تصویر درستی‌ از یک معادلهٔ به اصطلاح دوستی‌ نیست، از یک مبادله دوطرفه! برای دسترسی‌ به اطلاعات و اعداد و ارقام و شماره و آدرس بشریت به تکنولوژی رسیده به نام کتاب اول یا کتاب زرد. و برای آدرس یابی‌ به چیزی به نام جی پی‌ اس و برای ارتباط به ابزارهایی مثل تلفن و موبایل. سوالی که اینجا پیش میاید اینست: چرا افراد در این عصر با وجود بهرگيري از دانش روز برای ارتقای ارتباطات انسانی‌ همچنان درمانده اند! نبايد بگذاریم که زندگی‌ از ما روباتهایی بسازد که درک و منطقشان صفر و یک باشد و در ذهن ضعیف بشریت خود چیزی جز جبر خطي جای نساخته باشند. زندگي بيش از اينست، چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد ...
فاصله



فاصله جایگاه پویشیست از اشتراک تا جدایی‌،
نقط تمیزیست از نزدیکی‌ تا دوری.
اما همچنان فاصله را نمی‌‌دانم از با هم بودن‌ها تعریف کنم یا از کناره گرفتن ها،
از صیقل دادن آیینهٔ ناصافیها بیان کنم یا تار کردن پنجرۀ رو به روشناییها.
هرچه هست سیریست از قعر درهٔ تاریک تا نوک کوه سپید،
از خاکیت زمین تا ابدیت ماه،
از سجود تا قیام،
آنچه هست از جنس لحظه هاست،
لحظه‌هایی‌ که میایند، مینشینند، و در ذهن ماندگار ميشوند،
و جايگاه تعمقي باقي مي گذارند،
فاصله گویای بی‌ زبانیهاست،
تقدیر نابرابریهاست،
از معجزهٔ حضور تا اعدام خیال،
هر چه هست همه در ذهن محکوم و آنچه در ذهن باقی‌ ناسنجیدنی.


مرغک خيال

نمیدونم این اوضاع تا کی‌ ادامه پیدا می‌کنه اما تا دیروز یه باک ماشین را با ۵۰ تا ۶۰ دلار پر می‌کردم، وقتی‌ سر کار میرفتم یه باک برای یک هفته تا ده روز مصرف میشد و همش حرص این را میخوردم که تا کی‌ باید با این نوسان افزایش قیمت بنزین بسازم و هر گالن بنزین رو ۴.۰۵-۳.۷۰ دلار بخرم و حالا این روز‌ها با این اوضاع اقتصادی خراب، قیمت بنزین به ۲.۲۰-۲.۱۰ دلار رسیده و همچنان خبر از کاهش قیمت هر بشک نفت خام در بازار جهانی‌ میاد، چون شرکتها بخاطر این رکود اعتباری مالی‌ دست رو دست گذاشتن، مردم پول‌های نقدشان را خرج نمیکنند چون میترسن از گریت دپرشن ۳۰-۲۰ سال پیش اوضاع بد تر بشه، کسی‌ نه پول میده، نه ماشین میخره، نه خونه ها معامله میشن. فقط خونه ‌هاشون شده بانک حساب پس اندازشون، اوضاع تجاری هم خیلی‌ بد شده، همچنان خبر از بیکار شدن موج موج آدم‌ها در صنایع مختلف به خصوص اتومبیل سازی و کامپیوتر به گوش میرسه و من هم هنوز در نقطه صفر این خط مداد زندگی‌ درجا میزنم، گاهی‌ فکر می‌کنم اشتباه بزرگی‌ کردم که اومدم توی زمینهٔ تحقیق، این روز‌ها یاد آرزوهام میفتم، دلم میخواست پزشکی‌ رو تو ایران تو دانشگاه تهران تمام می‌کردم، همون جا که هروقت از روبروش رد میشدم درنگی می‌کردم و عاشق نگاه کردن به روپوش سفیده دختر پسرایی بودم که از یه ساختمان به ساختمان دیگه میرفتن، دور گردناشون استتسکوپ بود و با پايپت و سرنگ و سلول و ميکروسکپ کار مي کردند و حالا سر از اینجا در آوردم، توی زمینهٔ تحقیقاتی‌ دارویی افتادم و با وجود تجربه کاری هنوز به این راحتی‌ کاری نشده که پیدا کنم، شاید اگه فوق داشتم اوضاع بهتر بود که مسلما بود! از هرچی‌ واسطه گر و بنگاه کاریابی بدم میاد! دیگه امروز نزدیک بود به یکیشون پا تلفن فحش بدم از بس که اطلاعات آدم را آنلاین در میارند بجا کمک فقط مزاحم میشن و آدم را سوال پیچ می‌کنند، از طرفیم با وجود این اوضاع همش وسوسه میشم که برم آنالیست بشم و برای شرکت‌های نفتی‌ یا پیمانکاری کار کنم، چیزی کاملا خارج از تصور و تجربه حال حاضر من!

ســـادگي





نوشدارو


مدتي که از نوشتن در مورد يافته هاي پزشکي فاصله گرفتم. اين بار مي خوام از تجربه تلخ درد بنويسم. یه چیزی که این روز‌ها مد شده، خود درماني و تجویز داروی سرخود برای تعدیل بسیاری دردها است. سوالی که پیش میاید اینست که آیا راه درمانی طبیعی‌ برای رفع این درد‌ها وجود دارد که ما را از استفاده از داروهای شیمیایی‌ چون ادویل و تایلنول باز دارد با استناد به این مطلب که در مواردی تاثیرات ناشی‌ از مصرف این دروها گاهی‌ از عامل مصرفش که دردی بوده بسیار سهمگین تر است. دسترسی‌ به بسیاری داروها معروف به درد‌کش ها (Painkiller) بدون داشتن نسخه این روز‌ها امری کاملا عادی شده. از این داروها می‌توان به آي بروفن اشاره کرد، که میتواند باعث افزایش خطر حملهٔ قلبی، و باعث بروز مشکلات شبکهٔ شریانات خونی شود که میتواند در نهایت منجر به حمله قلبی یا سکته بشه. مصرف بیش از حد آستامینوفن نیز تاثیر مستقیم منفی‌ بر روی عملکرد کلیه ها، کبد داره و نشانه هایی چون حالت تهوع و اسهال و استفراغ مي تواند به همراه داشته باشه. بسیاری از پزشکان کشورهای پیشرفته امروزه از تجویز درد کش ها پرهیز میکنند چرا که از آثار طولانی‌ مدت این داروهای شیمیایی‌ در دراز مدت هراس دارند.

درد‌ها میتوانند نشئت از عوامل بسیاری گیرند از جمله کشش‌های عضلانی، سرما خوردگی‌، بازگیری از مصرف کافیین، یبوست و آلرژیهای غذایی، تغییرات در فرم ستون فقرات، کمبود خواب. و در سویی دیگر میگرن‌ها عصبي جای دارند، آنچه که محققان از اختلالات در سیستم عصبی از آنها یاد میکنند که در آن مغز از دادن فرمان مناسب از طرف سیستم عصبی برای انقباض شریانهای مویرگی باز می ماند و این باعث کاهش رسیدن خون کافی‌ به سلول‌های عصبی میشود، و در نهايت تجربه تلخ کشیدن درد در ناحیه ای مي شود، و با مصرف دارو در حقیقت سیناپس‌ های عصبی را از ترجمهٔ درست درد ایجاد شده باز می دارد و به نوعی دارو سر سیستم عصبیمان کلاه میگذاره...

اما قصد من از این پست نوشتن راه هایی به عنوان جايگزین جهت مقابله با مصرف داروهای شیمیایی‌ در بسیاری مواقع باشه که به ما جواب مثبت میدهند، در حالت تجربه درد‌های کششی عضلانی می‌توان از ماساژ که از بهترین تکنیک ها بوده اشاره کرد و فرو کردن پا ها درون آب گرم میتواند راهي در تسريع تغییر مسیر شارش گردش خون از سمت سر به سوي پاها شود که به این طریق باعث کاهش درد‌های تجربه شده در ناحيه عضلاني گردد.

تکنیک دیگری که این روز‌ها مد شده استفاده از آنچه آنرا "فشار-درمانی" میخوانند است، تکنیکی‌ شبیه سوزن درمانی اما اینبار با کنترل فشار گردش خون در بسیاری اندام ها و اعضاي بدن صورت می‌گیرد.

و در پایان میگرن ها، آنچه که دنيايي سوال و درد پشت خود دارد، پرهیز از برخی‌ مواد غذایی‌ و خوراکیها میتواند باعث کاهش این رویداد‌های عصبی بشه، پرهیز از مواد لبنیاتی پروسه شده، گوشت‌های پروسه شده، شراب قرمز، کافیین و شکلات از دیگر تحریک کننده هاي سیستم عصبی هستند که باید مورد توجه قرار گیرد. و تحقیقات اخیر نشان داده که مصرف مواد غذایی که از محتوای بالای منیزیوم، ریب فلاوین، و کوآنزیم کیو ۱۰ هستند تاثیر به سزایی در کاهش شدت میگرن‌های عصبی ميشود. و مصرف برخی‌ داروهای گیاهی چون گل مینا، عطر سنبل، رزماری و تعدادی دیگه کمک به کاهش تجربه میگرن‌های عصبی ميشود.


چنين است
امروز رو نمیتونم تفسیر کنم، صبح که بلند شدم ریش هایم زدم، ریشهایی که این مدت چهرهٔ من رو به کل طالباني کرده بودند. خودم رو برای مصاحبه با جی‌-ای آماده می‌کردم اما اضطرابی عجیب منو فرا گرفته بود، به دانشگاه رفتم و با مدیر بخش مربوطه مصاحبه کردم، خودم هم نفهمیدم چطور گذشت اما گذشت! وقتی‌ برگشتم بازم این خدای مهربون که رحمان رحیم، به بنده تقصیر کارش یه حال دیگه داد، یه حالی‌ که ماهیچه‌ها کتف و گردنم از ظهر تا حالا هنوز اسپازمن، شقیقه هام تیر می کشند و بازم شاکرم که هرچی‌ می کشم صلاح، مصلحت، خوبیه، تقدیره، امتجانه! بازم باید کشید، دنیا میگه چی‌! : که مصلحته، بازم براي خوبی‌ خودمون، کی‌ بد براي بندش میخواد، بازم امتحان!

آه از آب و هوای دلگیر،
آه از سر کوک ساز ها،
ساز‌های ناکوک،
سیب ها پوسیده،
یاس ها خشکیده،
برگ ها زرد زرد،
شب ها سرد سرد،
طاق‌ها بی‌ کاشی،
روز‌ها بی‌ روزن،
حرف‌ها شاعر کش،
بغض ها بی‌ شبنم،
راه‌ها مثل هم،
همه سرد و تاریک
.
.
.
روز باید باشد!
روز باید باشد!


عصیان ما
بالاخره زد و در اوج نا امیدی همون موقع که فکر میکنی‌ خدا تصمیم گرفته حال بندش رو تمام و کمال بگیره و یک درس حسابی‌ بهش بده، بهش بفهمونه که زندگی‌ یه باتلاقه، هرچی‌ قدم برداری بیشتر توش فرو میری، و فرشته هاش رو مامور کرده که خروار خروار سنگ سر راه زندگیش بزارن یهو می‌‌بینی‌ که نه، باز هم جا امید هست، باز هم می‌شه زندگی‌ کرد، باز هم می‌شه امیدوار بود، زندگی‌ سرشار از رمز و رازه، جای تامل داره، جای شکر! شکر گذار بودن هم خودش یه نوع موهبت! بالاخره یه روشنی ضعیفی از دور برام سو سو می‌کنه، یه شرکت تحقیقاتی‌ تولید کننده دارو و واکسن توی مریلند با من تماس گرفت و خبر امیدوار کننده‌ای تا حدودی بهم داد! بخدا مردم بابا! کار و درس و تحقیق رو از یه پسر بگیرن و مجبور به تو خانه موندنش کنند، بدترین شکنجهٔ روحی‌ رو بهش دادن! خدایا بازم شکرت، اگه گاهی‌ که گوش مالیم میدی، ناشکری می‌کنم بازهم معذرت.

بقوله فروغ فرخزاد:

کفر ما عصیان ما چیز غریبی نیست
شکر گفتی گفتنت ‚ شکر ترا گفتیم
لیک دیگر تا به کی شکر ترا گوییم
راه می بندی و می خندی به ره پویان
در کجا هستی ‚ کجا ‚ تا در تو ره جوییم
ما که چون مومی به دستت شکل میگیریم
...

جواب سکوت
لينکستون
یک کشف جدید برای کسب اطلاعات آماری از موقعیت‌های جغرافیایی شهر ها، از وضعیت آب و هوا تا هزینهٔ زندگی‌ و آمار جمعیتی و غیر:

در وطن خویش غریب


قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا ، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی ، امّا ، امّا
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه زیاری نه زدیّار و دیاری – باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو ، فریب
قاصدک ! هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام ، آی! کجا رفتی ؟ آی
راستی آیا جائی خبری هست هنوز؟
مانده خاکستر گرمی ،جائی؟
در اجاقی – طمع شعله نمی بندم – خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
دردلم می گریند

مهدی اخوان ثالث



حـادثه

شتاب

گاهی‌ دلت یه کارایی‌ میخواد که ممکن معقولانه خیلی‌ نباشه اما خوب به دل هم باید رسید، مثلا شتابی ناگهانی با لگزوس از صفر تا پنجاه ظرف ۸ ثانیه در اوج غوغای عاشقانه شجریان.. بیچاره حجت، صاحبش مثل صاحب صدف و ابوالفضل نیست! به قول صمد: آی موتور میارم پایین!

ماندگار


دیروز داشتم مثل همیشه فاصلهٔ شش هفت مایلی که هر هفته یکی‌ دوبار میدوم رو طی‌ می‌کردم، درگیره با خیال خود، تنها و تنها، غرق در افکار خودم بودم که ناگهان صدای معین توی گوشم پیچید، انعکاسی ساده
شاید اونجوری که باید ...
حرف‌هایی‌ بود توی قلبم، من نگفتم، نتونستم ...

و این آهنگ هزارن هزار بار در ذهنم تکرار شد! عجيب دنیاییه! یه کلمه توی ذهن میاد و باهاش میمانه! ماندنی ناخواسته... و فکرهاست که باز به ذهن آدم خطور می‌کنه...


عصر ما




روزگاری تلخ است، تلخ تر از چایی سرد
سرد تر از چهرهٔ شش سالگی این کودک من
یاس و اندوهی ز بی‌ مهری یار
ز بی‌ مهری داد
ز بی‌ مهری این چرخ فلک
من ندانم ز پسش آگاهی‌!
تو که دانی‌ چه است این آزادی!
دانش یا آزادی؟
کلماتی‌ مبهم،
وهم و تکراري ابس،
من پذیرای کدام آوازم؟
...
پاسخی خواهد داشت

ساده تر گو،
ساده گویی حق است،
حق من،
حق تو،
حق این پردهٔ گفتار کلامی نخ نما

گوی من شدم آلودهٔ این خرابات کهن
تو شدی بحر کرامات سخن
در نشاط دورماندگی از این پیکار دیر
من ندانسته خورم حسرت داغی خونین
تن خسته
تکیه کرده بر نردبانی‌ سست.
پوسیده شدم از این بار زمان

و تو ناظر این غوغای رازها و آزها
و مرا راه گریزی نیست!

ايمان
خرده سخن


کس نداند که چه باشد،
آنچه بینیم بخواهیم،
آنچه داریم نبینیم،
آنچه خواهيم نداريم،
آنچه کردیم ندانیم،
آنچه دانيم نخواهيم.


چشمان دروغگو


زندگی‌ چیست؟ شوریدگی و هیجان،
زندگی‌ چیست؟ وهم و نیرنگ،
یک سایه و یک قصه،
نمی‌ دانم.
سودمندترین‌ها کوچک و خارند،
و برای زندگی‌ این یک رویا و یک خواب،
و رویاها چیزی نیستند جز رویا!
چشم اندازی ديگری

سخت‌ترین لحظه برای آدم‌ها لحظه‌ای که ناخوداگاه چشمانش رو باز میکنند و میبینند که دیواری در مقابلشون روز به روز بالا و بالاتر میرود، ، خراب کردن و از نو ساختنش کار راحتی‌ نیست، ندیدن و بی‌ اعتنایی کردن هم کار هرکسی نیست. گاهی‌ آرزو میکنی‌ که‌ ای کاش لااقل پنجره‌ای داشت که رو به آسمان باز میشد، رو به دریا، رو به یک دشتی یا که کوهساری همه از جنس یه خاک. آسمونش به خاطره زنده نگه داشتن فکر یه پرواز، دریایی پر از آرامش نور، کوه رو میخوام که پشتم باشه که بهم قدرت رویارویی و دشتی مقابلم که نوید آزادی و از جنس خاک تا هيچ بوي غرور و نيرنگ نده.

بقول شاملو:

با کليدی اگر مي‌آيي
تا به دست ِ خود از آهن ِ تفته قفلي بسازم


گر باز مي‌گذاری در را،
تا به همت ِ خويش از سنگ‌پاره‌سنگ ديواری برآرم

باری
دل
در اين برهوت
ديگرگونه چشم‌اندازی مي‌طلبد






آخرين صدا

امروز سومین و به عبارتی آخرین گفتگوی دو طرفهٔ دو کاندیدای ریاست جمهوری از دو حزب دمکرات و جمهوریخواه در دانشگاه هافت استرا در همپستید نیویورک است به مقابل ديدگان می آیند. باب شیفر یکی‌ از برجسته‌ترین گزارشگران خبری است که در شبکهٔ خبرگزاری سی‌ بی‌ اس کار می‌کند به اداره و طرح سوالات این گفتگو خواهد پرداخت. زمان دیگر به آخرین لحظه های این تقابل‌ها نزدیک میشود و هر دو کاندیدا تا کنون طرحی کلی‌ از آنچه برای ادارهٔ کشور برای چهار سال آتي در پیش دارند مطرح کرده اند و اکنون زمان به سرنوشت سازترین دقایق خود می‌رسد و هر دو می بایست به پردازشی سنجیده تر و مو شکافانه تر از آنچه در سر دارند بپردازند تا رای دهندگان را از هر تردید و ابهامي جدا سازد. بر اساس آخرین نظر سنجی‌ها میزان آری الکترال۱ دو کاندیدا از وبسایت سی‌ ان ان اوباما دارای ۲۶۴ رای در مقابل مک کین با ۱۷۴ رای قرار دارد و برای پیروزی نهایی در انتخابات الکترال ۲۷۰ رای نیاز است.۲ این در حالیست که نظر سنجی‌ها حاکی از کاهش تمایلات رای دهندگان به حزب مک کین - پالین سخن می گویند و این گفتگو می تواند آخرین تلاش این دو برای بازستانی تعدادی از آرای نامشخص از دست رفته اي‌شان باشد.

۱. http://en.wikipedia.org/wiki/United_States_Electoral_College

۲. http://www.cnn.com/ELECTION/2008/calculator/index.html



تازه می فهمم من

امروز اگرچه روزی آن چنان فعال نداشتم اما انرژی گمشده‌ای را دوباره حس کردم، یک گمشده، پر کشیدن دل را دوباره لمس کردم، زمینی‌ بودن و آسمانی شدن برای دقایق نامحسوس...

باز من مانده ام
این راست دروغینه جهان یعنی چه
کیست جایی که نمی دانم من
پشت دیوار اتاق
شبهی در شب تاریک و سیاه
من به دنبال کسی می گردم
هر که را می بینم می پرسم
تازه می فهمم من
همه دنبال کسی می گردند
نیمه ی گمشده ای
همدردی
آشنایی که بداند چه می گویم من
کیست ؟ ، همسایه ویا خویشاوند
یاکسی در شهری دور غریب
من نمی دانم کیست
و به دنبال که می گردد او
شاید من
چه بسا او هم چون من تنهاست
یا نه یاری دارد
من پر از دلهره ام
مثل یک کودک گستاخ
زمانی که کتک خواهد خورد

امیر هدایتی

بدرقه زمان

دلت تا حالا خواسته که به عقب برگردی! به هشت، نه ساله پیش! به زمانی‌ که دنیايت یه رنگ دیگري بود! زندگیت جور دیگری بود! یه روز دوشنبه، با عجله یه لقمه نون پنیر توی دهنت میگذاشتی و چایی شیرین را همراهش میکردی.به سرعت لباس‌های اطو کشیده را میپوشیدی. مثل همهٔ صبح‌ها سوار ماشین میشدی رادیو پیام را روشن میکردی تا وضعیت ترافیک همت و صدر را ازش گوش بدی و همینکه از شهرک خارج میشدی انگار که وارد یه پیست مسابقه شده باشی‌ پای راستت دائما روی پدال گاز و ترمز به رقص در میامد. گاه گاهی‌ دنده عوض میکردی و خلاصه هرجور شده خودت را مثل برق میرساندی کلاس.ساعت اول ریاضی‌ ۱، ساعت دوم با یک فاصله دو ساعتی‌ بینش اسلامی و در پسش کارگاه عمومی‌ و ادبیات. همه اینا که تموم میشد تازه آغاز دنیای دیگری بود، دنیای شیدایی صدا‌ها و دستگاه ها: شور و همایون و سه گاه و ماهور و ...! زدن خودت رو هرگز دوست نداشتی‌ و هنوزم نداری چون همیشه دنبال کمال بودی! همه چیز ۱۰۰% باید میبود، اما با این حال شنیدن صدای هر دستگاهی چنان به شور میاوردت که انگار همون روز بود که بهت الهام میشد که قراره همهٔ آنچه را که شنیدی تا شباهنگام بزنی‌ و بزنی‌ و از بر بگیری و این پژواک اصوات پرده ها بودند که تو را تا مسیر برگشت خانه بدرقه میکرد. پاییزها روز‌ها به سرعت تاریک میشدند، و همین که تاریک میشد صدای اذان مغرب بود که از گوش و کنار شریعتی‌ به گوش میرسید، عاشق یکبار دیگر شنیدن اذان موذن زادهٔ اردبیلی بودی... و راه بازگشت، مسیری که هیچوقت عجلهٔ طي کردنش را نداشتي، با آرامش تمام تکرار قرمز شدن چراغ‌های چهارراه‌ها را میشمردی، و این گردش آهستهٔ چرخش چرخ ماشینها بود که تو را از میان این ترافیک هدایت میکرد و اینگونه روز تو را به شبی‌ دیگر وصله میزد، دو زمان از دو جنس مختلف، یکی‌ پر صدا و شلوغ و دیگری آرام و بیصدا. و باز رویایی دیگر!

محاکمه ناعادلانه

جو حاضر در آمریکا و تعدادی کشور‌های اروپایی این روز‌ها طوری است که مارک ترور و تروریست بر اسلامیت بسیاری ملیتها بطور ناخودآگاه میخورد از آن جمله می‌توان به عراق، ایران، پاکستان، سعودی، یمن، سوریه اشاره کرد. حال آنکه از دیدگاه و طرز تفکر شما هنوز با خبر نیستند، نمیدانند از کجا آمده اید، پیشینهٔ شما چیست و روز را چگونه شب میکنید. جدا از مسايل سیاسی موجود که بدون شک عامل بسیاری از این برخورد ها شده است، طرز برخورد افراد نیز برای رفع این سو تفاهم‌ها عامل دیگری برای حل این موقعییت‌ها می‌باشد. از جمله حرکت‌های اخیر که درصدد مقابله با تروریست در سراسر جهانند گروهی با نام "یه هوم نهیم" که به معنای "این ما نیستیم" است، گروهی متشکل از تهیه کنندگی و مشاورهٔ رسانه ای واسیم محمود است. او جنبشی از جنس موسیقی‌ متشکل از خواننده های پاکستانی‌ را گرد هم آورده است تا مخالفت خود را نسبت به ترور و تروریسم به حمايت از مردم این سرزمین اعلام دارند. موسیقی آن سخن از صلح دارد و در دفاع از مخالفت این حرکت با تبعیض های حاکم نسبت به اسلام و مسلمانان است و روز به روز افرادی بسیار از گوشه و کنار دنیا به این حرکت میپوندند تا چهرهٔ اعتقاد و ملیت ها را مجزا از آنچه شکنجه، ترور و کشته شدن مقدس میدانند. اسلام مذهب صلح است و اینان به دعوت همهٔ مسلمانان برای دفاع از این حرکت و چاره جویی‌ برای رفع این اختلافات برآمده اند. تا کنون حدود شصت و سه میلیون به طرفداری از این حرکت برخاسته اند.‌ای کاش حرکت‌هایی‌ با این وسعت در کشور ما نیز به طرفداری از ایران و ایرانی‌ و مخالفتش با بهرگیری از سلاح اتمی‌ و ترور و تروریست شکل میگرفت و همهٔ ایرانیان از سراسر جهان حمایت خود را اعلام میکردند تا جهانیان به قضاوت یک جانب و نادرست در مخالفت با بهره گیری ملتی از تکنولوژی و اعتباری خاص دست بردارند و با گنده گویی تعدادی همگان را به ميز محاکمه این جرم و جنایت نکشانند.



مجموعه دروغ‌ها




چرا مردم نمي دانند که زادن اتفاقي نيست

ممنوع!

ورود ممنوع!

توقف ممنوع!

دور زدن ممنوع!

پیچیدن ممنوع!

حرف زدن ممنوع!

اعتراض ممنوع!

بی‌ اعتنایی ممنوع!

سر زدن ممنوع!

خوش مرامی‌ ممنوع!

رفیق بازی ممنوع!

صداقت ممنوع!

زلالی ممنوع!

با هم بودن‌ها ممنوع!

با خبریها ممنوع!

آخرش میدونی‌ چیه: خفقان...

چه بي پروا
قفس داران سکوتم را شکستند دل دائم صبورم را شکستند
به جرم پا به پائي عشق رفتن پرو بال عبورم را شکستند
مرا از خلوتم بيرون کشيدند چه بي پروا حضورم را شکستند
تمنا در نگاهم موج مي زد ولي روياي دورم را شکستند

نقد گفتگویي دگر

نقد گفتگوی دوم رو در روی رقیبان انتخاباتی آمریکا به ناشویل تنسی کشید. این بار به سبک و سیاقی جدید: به صورتی‌ که از آن به تاون حال1 ياد مي کنند. آنچه که از سوي جان مک کین مورد علاقهٔ فراوان قرار گرفت. او پیش از این نیز به داشتن این گونه گفتگو اصرار و پافشاری داشت و اکنون پس از این گفتگو به راحتی‌ می‌توان به ضعف مک کین و تمایلش به این نو گفتگوها به روشنی پی برد. گفتگوي تاون حال1، عملا فرصت دور شدن از گفتگوی رو در روي دو طرفه و پرانرژي را به هر او داد. فاصله در بحث ها زیاد میشود و آنچه باقی‌ میماند میدانی بی‌ عرصه برای فرار مک کین از بحثی‌ دو طرفه با اوباما بود. در بحث دوم نیز هم چون گفتگوهای اخیر کانديداهاي معاونت ریاست جمهوری و بحث ابتدایین دو کاندیدا همچنان به متهم کردن اوباما به بی‌ تجربگی و ارایه انبوهی از اعداد و ارقام مبهم برای ایجاد خلل در بیانات اوباما از سوي مک کين قرار گرفت اگرچه از دیده من اوباما در بیشتر بخشها توانست از پس جنجال آفرينی مک کین به خوبی‌ برآید. عناوینی که در این بحث نیز از جانب دو کاندیدا به بحث کشیده شد شامل موضوعاتی چون ماجرای بیل اوت2 و چگونگی برخورد دو کاندیدا بطور خاص با مشکلات اخیر اقتصادی آمریکا و منجلابی که بسیاری از اهدافی‌ را که هر دو کاندیدا پیش از این مطرح کرده بودند تحت تاثیر خود قرار میدهد. زمان بندی جنگ عراق، تصمیم گیری بر سر خلع سلاح کردن نیروهای طالبان و طرفداران القاعده در جنوب افغانستان، ایران و ماجرای مبهم هسته ایش، کوزوو و گرجستان و حضور شوالیهٔ آزادی در سرزمینهای بیگانه بود. نمیدانم تا به کی‌ اینان میخواهند بطور انفرادی به بحث و تصمیم گیری برای سرنوشت ملتها ادامه دهند، اگر حرف از آزادیست، چرا چاره ای برای کودکان و زنان و مردان فلسطینی نمیکنند، همه که فتح و حزب الله نيستند. چرا همیشه متهمان اینانند و بی‌ گناهان اسراییل و اسراییل دوستان. چرا چارهٔ اینکار را بیش از آواره کردن عده ای دیگر بر سر میز تبیین گسترش آزادی نمیجویند. مساله اصلي براستي اینست. تا لحظهٔ موعود انتخابات ریاست جمهوری سه هفته ای بیش نمانده و هردو کاندیدا آنچه در توان دارند به روی میدان رقابت با یکدیگر بکار برده اند اما تا کنون موفقیت بیشتری از سوي اوباما بر سر کمک به تصمیم گیری رای دهندگان مردد انتخاباتی دیده میشود. سخنها و نقدها بسیارست...

1. Town Hall
2. Bailout
2nd Presidential Debate

2nd Presidential Debate @ 8PM CT at Belmont University in Nashville, TN. NBC's Tom Brokaw will moderate this debate.

آه ای صبا . . .
آه ای صبا . . .
چون تو مدهوشم من
خود فراموشم من
خانه بر دوشم من
خانه بر دوش

من در پيش کو به کو افتادم
دل به عشقش دادم
حلقه در گوشم من
حلقه در گوش

گر در کويش برسی برسان
اين پيام مرا
بی چراغ رويت
من ندارم ديگر
تاب اين شبهای سرد و خاموش
هرگز هرگز باور نکنم
عهد و پيمان ما شد فراموش

ای جان من غرق سودای تو
بی تماشای تو
دل ندارد ذوق گفتگويی

بی جلوه ات آرزو بی حاصل
بی تو در باغ دل
خود نرويد سرو آرزويی

شبها مرغ لب بسته منم

دل شکسته منم
تا سحر بيدارم
سر به زانو دارم
برنخيزد از من های و هويی
بی تو سير گل را چه کنم
گل ندارد بی تو رنگ و بويی

فراسوی اندیشه
نسیمی سرد از سوی شرق به صورتم میخورد، بی‌ هدف به شمال حرکت می‌کنم. گامهایم تنها همراهانه هميشگي من اند. تنها همروان صادق این بیشه دور، گامهایم را تندتر می‌کنم حال آنکه هدفی‌ در پیش نیست، هدفي نيست! ... منم و فکر و خیال خود، گاه گاهی‌ صدای خش خش برگ‌ها که در زیر پاهایم دست و پا مي زدند به گوشم می‌رسيد، صدایی از فراسوی اندیشه، سخن از شکست سکوت، سخن از سنگي راه، سخن از مرگ دگر... با تخیل خود آن یگانه صدا را همراه می‌کنم، به خانه باز می‌گردم. دیگر مفهوم شب و روز برايم در این کنج زمان گمشده‌ای غریب است. آفتاب برمیخیزد، اتاق را گرم حضور خود می‌کند و مرا در سردی مهرگان گمشدهٔ خود تنها وا ميگذارد ... لحظه‌ها میگذرند و دیگر بار این دوری است که بر دلواپسی‌ها می‌‌افزاید. دیگر نمیدانم چگونه باید نوشت آنجا که پاسخ سوالات را دائما از روی تخته‌هایش پاک میکنند و یکه تاز این میدان سکوتیست که در فضا شناور است.
ميان کتاب‌ها گشتم


ميان ِ کتاب‌ها گشتم
ميان ِ روزنامه‌های پوسيده‌ی پُرغبار،
در خاطرات ِ خويش
در حافظه‌يي که ديگر مدد نمي‌کند
خود را جُستم و فردا را.

عجبا!

جُست‌وجوگرم من

نه جُست‌وجوشونده.

من اين‌جايم و آينده
در مشت‌های من.


شعر از احمد شاملو
نقدي از گفتگوي امشب در دانشگاه واشينگتن سينت لوييس

چیزی که توی این بحث دیده نمی‌شد، به رخ کشیدن بود؛ به رخ کشیدن تجربه و سابقه. آنچه که در گفتگوی بین اوباما و مک کین بسیار از سوی مک کین دیده شد. بایدن به زیبایی تمام با دلیل آوری و استناد به آمار و مدارک موجود در تمامی لحظات بحثي منطقي را همراهي کرد. بحثی‌ که همراه با لحظات عاطفی نيز بود، لحظه ای که بایدن از حال، گذشته و آنچه بر او و خانوادهٔ خود گذشته بود سخن به میان آورد و پايان اين عبارات را مکثی ملموس همراه داشت.

نمیدونم شاید یک جانبه نباید سخنان پالین رو مورد انتقاد قرار دهم ولي بسياري را از روی حس بی‌ تجربگی و کم سابقگی در تصمیم گیریهای سیاسی او مي توان ديد، پالین با دایرالمعارفي با واژگان محدودی به مباحثه با بایدن آمد. کلماتی که بیشتر از بیش در این بحث برايم متمایز شدند، کلماتی چون مک کین و "Maverick"،"White Flag surrenders"، جو سیکس پکس، هاکی مام و بهمراهي کپی کلمات بسياري از واژگان فرهنگ مک کیني. اين فرصت امتحانی بزرگ را برای پالین بهمراه داشت که روی هم رفته توانست ازش به خوبی‌ بیرون آید. جواب همهٔ سوالات را نداد که البته از کمپینی که بهش تعلق داره چیز غیر قابل باوری نبود.

این گفتگو حول موضوعاتی چون عراق، اقتصاد و سیستم مالیاتی، و روابط خارجی‌ بود. عناوینی چون حقوق اجتمایی افراد نیز در این میان از زبان هردو کاندیدا شنیده شد. بایدن و پالین، هردو بر سر مسالهٔ ارتباط همجنسبازن و تعریف ازدواج متحدن در یک سوی میدان بودند. هردو تعریف ازدواج را بر پایهٔ اعتقادات مذهبی‌ حاصل رابطهٔ بین یک ن و یک مرد تشخیص دادند. این یکی‌ از ارزشمند‌ترین نکات این گفتگو بود. این در حالیست که هردو به التزام برقراری کلیهٔ حقوق انسانی‌ برای تک تک افراد جامعه تاکيد کردند.

در موضوع "Bailout" بایدن با ارایه آمار و شواهد موجود به عدم وجود تفاوت در سیاست‌های اقتصادی و خارجی‌ دولت پیشنهادی مک کین با دولت بوش پرداخت. سیاست بخشش مالیاتی زیاد به شرکت‌های بزرگ از جمله تفاوتهای اساسی‌ میان دو حزبست. اوباما در سیاست مالیاتی خود برای هر خانواده با درآمد سالین بیش از ۲۵۰۰۰۰ دلار سعی‌ بر ساماندهی و ایجاد نظامي یکپارچه در بر قراری عدالت دارد. این در حالیست که مک کین این تلاش را عامل از بین رفتن بسیاری موقعیت‌های شغلی‌ از سوی موسسات کوچک خصوصی میداند.

در سیاست خارجی‌ همچنان پالین سعی‌ بر ادامهٔ روند تامین کمک‌های نظامی در عراق بدون تصمیم گیری بر سر ایجاد تاریخ ترک نهایی نیروهای آمریکایی‌ از این کشور داشت. پالین حضور بدون چون و چرای نیروهای امریکایی تا دستیابی به آنچه "پیروزی نهایی" خواند پاسخ اين مسۀله دانست. اما بایدن به نا کافی‌ بودن دلایل و مدارک لازم از ابتدا برای حضور در عراق دانست، و در این بحث تبیین تاریخ پایان دادن به حضور نیروهای نظامی با سیاست و پشتیبانی مناسب تنها راه رهایی از دست دادن نیروهی نظامی و میلیون‌ها دلار پول بر سر خاک عراق دانست. او با ذکر این مطلب، به مقایسه بسیار ریز بینانه ای از میزان هزینهٔ سالیانه نیروهای امریکایی در افغانستان در مقایسه با عراق کرد که این میزان کمتر از هزینهٔ ماهیانهٔ این نیروها در عراق بود. بایدن با انتقاد از کم توجهی جمهوري خواهها از ابتدا در زمینهٔ حضور نیروهی نظامی در افغانستان، تنها چارهٔ تضعیف و از میان بردن نیروهی تروریستی طالبان و ال قأعده که ظرف ۴-۵ سال گذشته قدرتي بیش از پیش یافته اند نیازمند برنامه و تامین بیشتر کمکهای مالی‌ و نظامی دانست و ترک برنامه ریزی شدهٔ عراق را تنها چارهٔ این سیاستگزاری دانست.

در باب بیمهٔ همگانی اجتماعی‌ که دیگر تفاوت اساسی‌ این دو کاندیدا بود، مک کین با سیاست بخشش مالياتي سالیانه ۵۰۰۰ دلاری برای هر خانواده جواب این مساله را پاسخ داد بود، حال آنکه بیش از ۴۵% افراد این سرزمین فاقد دسترسی‌ به بیمه و خدمات مناسب درمانیند که خود یکی‌ از متمایزترین تفاوتهای سیاستهای حکومتهای کپیتالیستی و سوسیالیستیست. در مقابل اوباما با ذکر الگو برداری از سیستم کشورهای اروپایی‌ و کانادا، به نیاز یکپارچه برای التزام برقراری سیستمی‌ هماهنگ برای یکپارچگی پوشش بیمهٔ درمانی برای تک تک شهروردان جوابگوی این مساله شد. بایدن و پالین بار دیگر این سیاست ها را با مقایسه مشکلات احتمالی‌ از پاسخ ارایه شده توسط طرفين به بحث و مناظره در این زمینه پرداختند.

در نهایت در زمینهٔ سیاست‌های خارجی‌، مباحثی چون صلح خاورمیانه (فلسطین و اسراییل)، دستیابی ایران به قابلیت تولید سلاحهای هسته ای، و نام ایران و رئیس جمهور احمدی نژاد همچون بحث پیشین بخش زیادی از این مناظره را به خود گرفت. بایدن بر خلاف پالین، موافقت خود را با اوباما با نشستن بر سر میز مذاکره با دولتها برای رفع نزاع‌های موجود، حل اختلافات و یافتن پاسخی مناسب برای پسخگویی به بسیاری از مشکلات من جمله مسالهٔ اسراييل و ایجاد صلح در سرزمینهای فلسطین، آشوب گرجستان و نیازمندی به تجدید نظر در سیاست دو کشور آمریکا و روسیه دانست.

در این مناظره در بسیاری موارد، در رفتن پالین از زیر بار پاسخگویی جامع و کامل به بسیاری سوالات نقطه عطفی بر غیره منطقی‌ بودن سیاستگذاري مک کین در بسیاری سیاست‌های خارجی‌ و اقتصادی بود حال آنکه نتیجه بارز این سیاست‌ها را می‌توان از فرجام دولت بوش پسر کاملا مشاهده کرد. حال باید تا مناظرهٔ دوم بین اوباما و مک کین منتظر ماند و تاثیر بیشتر این گفتگوها را در تصمیم گیری بسیاری رای دهندگان مردد و رقم خوردن این آرايه نامشخص ماند.

مناظرههای آتی دو کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا در روزهاي ۷ اکتبر در سالن اجتمات دانشگاه بلمونت ايالت تنسی و ۱۵ اکتبر در دانشگاه هفت استریی همپستید نيویورک راس ساعت ۸ به وقت مرکز آمريکا مي توان شاهد بود.


متن کامل این گفتگو را میتوانید در لینک زیر در بخش انتخاباتی وبسایت نیویورک تایمز مشاهده کنید:
http://elections.nytimes.com/2008/president/debates/transcripts/vice-presidential-debate.html