قفس قفس اين قفس...


قفس
قفس اين قفس اين قفس...

پرنده

در خواب‌اش از ياد مي‌بَرَد
من اما در خواب مي‌بينم‌اش،
که خود

به بيداری
نقشي به کمال‌ام

از قفس.


از ما دو

کدام؟ ــ
تو که زندان‌ات تو را زمزمه مي‌کند
يا من
که غريو ِ خود را نيز

نمي‌شنوم؟
تو که زندان‌ات مرا غريو مي‌کشد،
يا من
که زمزمه‌ی تو

در اين بهاران‌ام
مجال ِ باغ و دماغ ِ سبزه‌زار نمي‌دهد؟ ــ

از ما دو

کدام؟


قفس
اين زمزمه
اين غريو
اين بهاران
اين قفس اين قفس اين قفس ای امان!

۲۲ فروردين ِ ۱۳۷۴
احمد شاملو

شکوه ناتمام


نسیم عشق ز کوی هوس نمیاید
چرا که بوی گل از خار و خس نمیاید
ز نارسایی فریاد آتشین فریاد
که سوخت سینه و فریادرس نمیاید
به رهگذارطلب آبروی خویشتن مریز
که همچو اشک روان باز پس نمیاید
ز آِشنایی مردم رمیده ام رهی
که بوی مردمی از هیچ کس نمیاید



رهی معیری

چیني ها وارد «سال خوک» شدند



یک میلیارد و سیصد میلیون نفر از مردم چین روز یکشنبه سال نو را در سراسر این کشور جشن گرفتند. دود ناشی از آتش بازی و شلیک میلیون ها فشفشه و ترقه از شامگاه شنبه در تمامی کوچه و خیابان های پکن و سایر شهرهای چین به هوا برخاست که در برخی خیابان ها تا روز یکشنبه نیز همچنان ادامه داشت. مردم چین، از نیمه شب شنبه در آخرین ساعات سال گذشته با روشن کردن آتش و ترقه بازی ورود سال نو را جشن گرفته اند و معتقدند که آتش ارواح خبیثه را در سال جدید از زندگی شان دور می کند. بعد از پنجاه سال که از عمر حکومت کمونیستی در این کشور می گذرد، به نظر می رسد شمار علاقمندان به دین در این کشور رو به افزایش است. از ساعات اولیه یکشنبه، بیش از چهل هزار نفر، از معبد دائو، بزرگترین معبد موجود در پکن دیدن کرده اند تا دعای سال نو را در کنار خدایان خود زمزمه کنند. در تقویم های چینی، سال جدید «سال خوک» نامگذاری شده است که بنا به اعتقاد چینی ها به معنای «سال ثروت و خوشبختی» است.

روز سپندار مزد یا جشن اسفندگان ایرانی در برابر روز ولنتاین غربی


درود

وقتي به آغاز و چگونگي وقوعش فكر كنیم، بنظر همه چيز گيج و پيچيده مي آيد! اما ظاهرا اين گيجي چندان عجيب ودور از انتظار نيست، چون کلمه "ضربه فرهنگي" را چنين تعريف كرده اند: "تغييراتي در فرهنگ كه موجب به وجود آمدن گيجي، سردرگمي و هيجان مي شود."
اين ضربه چنان نرم و آهسته بر پيكر ملت ما از 1400 سال پیش فرود آمد كه جز گيجي و بي هويتي پي آمد آن چيزي نفهميديم!
شايد افراد زيادي را ببينيد كه كلمات Hi و Hello را با لهجه غليظ تلفظ مي كنند. اما تعداد افرادي كه از واژه درود استفاده مي كنند، بسيار نادر است!
همچنین كلمه Thanks و تشکر بيش از سپاسگزارم و Good bye بسيار آسانتر از « بدرود » در دهان ها مي چرخد. ما حتي به اين هم بسنده نكرده ايم!
اين روزها مردم برگزاري جشن ها و مناسبت هاي خارجي را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر مي دانند.
سفره هفت سين نمي چينند، اما در آراستن درخت كريسمس اهتمام مي ورزند!
جشن شب يلدا كه به بهانه بلند شدن روز، براي شكرگزاري از بركات و نعمات خداوندي برگزار مي شده است را نمي شناسند، اما همراه و همزمان با بيگانگان روز شكرگزاري برپا مي كنند!
همه چيز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاريش مي دانند، اما حتي اسم "سپندار مزد" به گوششان نخورده است.
چند سالي است در 26 بهمن ماه برابر با 14 فوريه، هياهو و هيجان را در خيابان های ایران مي بينيم. فروشگاها با اجناس كادوئي لوكس و فانتزي پر مي شود. همه جا اسم Valentine بگوش مي خورد. از هر بچه مدرسه اي كه در مورد والنتاين سوال كني مي داند كه "در قرن سوم ميلادي برابر با اوايل امپراطوري ساساني، فرمانروای روم باستان بنام كلوديوس دوم عقايد عجيبي داشته است از جمله اينكه، سربازي خوب خواهد جنگيد كه مجرد باشد. از اين رو ازدواج را براي سربازان امپراطوري روم قدغن مي كند. كلوديوس به قدري بي رحم وفرمانش به اندازه اي قاطع بود كه هيچ كس جرات كمك به ازدواج سربازان را نداشت. اما كشيشي به نام والنتيوس (والنتاين)، مخفيانه عقد سربازان رومي را با دختران محبوبشان جاري ميكرد. كلوديوس دوم از اين جريان خبردار مي شود و دستور مي دهد كه والنتاين را به زندان بيندازند. والنتاين در زندان عاشق دختر زندانبان مي شود. سرانجام كشيش به جرم جاري كردن عقد عشاق، با قلبي عاشق اعدام مي شود... بنابراين او را به عنوان فدايي وشهيد راه عشق مي دانند و از آن زمان نهاد و سمبلي مي شود براي عشق"
اما كمتر كسي است كه بداند در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق بوده است!
جالب است بدانيد كه اين روز در تقويم شمسی برابر با 29 بهمن، يعني تنها 3 روز پس از والنتاين فرنگي است! اين روز "سپندار مزد" يا " جشن اسفند گان" نام دارد. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز زن و روز مادر " به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هر يك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، انديشه) كه نخستين صفت خداوند است، روز سوم ارديبهشت يعني "بهترين راستي و پاكي" كه باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهريور يعني "شاهي و فرمانروايي آرماني" كه خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مزد" بوده است. سپندار مزد لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن.
زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان ایران سپندار مزد را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند. در هر ماه، يك بار، نام روز و ماه يكي مي شده است كه در همان روز كه نامش با نام ماه مقارن مي شد، جشني ترتيب مي دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا نام شانزدهمين روز ماه مهر در تقویم قدیم ایران یا تقویم زرتشتیان که برابر با 10 مهر شمسی است، بنام مهر نامیده میشود كه "مهرگان" لقب گرفته است.
همين طور روز پنجم ماه اسفند در تقویم قدیم ایران یا تقویم زرتشتیان که برابر با 29 بهمن شمسی است، بنام سپندارمزد نامیده میشود كه جشني با همين عنوان مي گیرند.
سپندار مزد جشن زمين و گرامي داشت عشق است كه هر دو در كنار هم معنا پيدا مي كردند. در اين روز زنان به شوهران خود با مهر هديه مي دادند. مردان نيز زنان و دختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها فرمانبرداری مي كردند.

ملت ايران از جمله ملت هاي نادری است كه زندگي اش با جشن و شادماني پيوند فراواني داشته است، به مناسبت هاي گوناگون جشن مي گرفتند و با سرور و شادماني روزگار مي گذرانده اند. اين جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگي، خلق و خوي، فلسفه زندگی و كلا جهان بيني ايرانيان باستان است. از آنجايي كه ما با فرهنگ باستاني خود ناآشناييم شكوه و زيبايي اين فرهنگ با ما بيگانه شده است.
براي اينكه ملتي در تفكر عقيم شود، بايد هويت فرهنگي تاريخي را از او گرفت. فرهنگ مهم ترين عامل در حيات، رشد، بالندگي يا نابودي ملت ها است. هويت هر ملتي در تاريخ آن ملت نهاده شده است. اقوامي كه در تاريخ از جايگاه شامخي برخوردارند، كساني هستند كه توانسته اند به شيوه مؤثرتري خود، فرهنگ و اسطوره هاي باستاني خود را معرفي كنند و حيات خود را تا ارتفاع يك افسانه بالا برند. آنچه براي معاصرين و آيندگان حائز اهميت است، عدد افراد يك ملت و تعداد سربازاني كه در جنگ كشته شده اند نيست؛ بلكه ارزشي است كه آن ملت در زرادخانه فرهنگي بشريت دارد.
شايد هنوز دير نشده باشد كه روز زن و روز مادر و روز عشق را از 26 بهمن (Valentine) به 29 بهمن روز سپندار مزد ايرانيان باستان منتقل كنيم. تاسف بار است که فکر کنيم مرغ همسايه غاز است آيا اهميت روز عشق يا سپندار مزد از نام خليج فارس کمتر است؟

دوست




بزرگ بود
و از اهالي امروز بود
و باتمام افق هاي باز نسبت داشت
و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد
صداش به شكل حزن پريشان واقعيت بود
و پلك هاش مسير نبض عناصر را به ما نشان داد
و دست هاش
هواي صاف سخاوت را
ورق زد
و مهرباني را
به سمت ما كوچاند به شكل خلوت خود بود
و عاشقانه ترين انحناي وقت خودش را
براي آينه تفسير كرد
و او به شيوه باران پر از طراوت تكرار بود
و او به سبك درخت
ميان عافيت نور منتشر مي شد
هميشه كودكي باد را صدا مي كرد
هميشه رشته صحبت را
به چفت آب گره مي زد
براي ما يك شب
سجود سبز محبت را
چنان صريح ادا كرد
كه ما به عاطفه سطح خاك دست كشيديم
و مثل يك لهجه يك سطل آب تازه شديم
و بارها ديديم
كه با چه قدر سبد
براي چيدن يك خوشه ي بشارت رفت
ولي نشد
كه روبروي وضوح كبوتران بنشيند
و رفت تا لب هيچ
و پشت حوصله نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان پريشاني تلفظ درها
راي خوردن يك سيب
چه قدر تنها مانديم

سخنی نیست




چه بگویم؟ سخنی نیست

می وزد از سر امید، نسیمی؛
لیک تا زمزمه ای ساز کند
در همه خلوت صحرا
به روش
نارونی نیست
چه بگویم؟ سخنی نیست
***
پشت درهای فرو بسته
شب از دشنه دشمنی پر
به کنج اندیشی
خاموش
نشسته ست
بام ها
زیرفشار شب
کج،
کوچه
از آمدو رفت شب بد چشم سمج
خسته ست
***
چه بگویم ؟ سخنی نیست

در همه خلوت این شهر،آوا
جز زموشی که دراند کفنی
نیست
ونذر این ظلمت جا
جزسیا نوحه شو مرده زنی
نیست

ورنسیمی جنبد
به رهش نجوا را
نارونی نیست
چه بگویم؟
سخنی نیست...


احمد شاملو