آه ای صبا . . .
آه ای صبا . . .
چون تو مدهوشم من
خود فراموشم من
خانه بر دوشم من
خانه بر دوش

من در پيش کو به کو افتادم
دل به عشقش دادم
حلقه در گوشم من
حلقه در گوش

گر در کويش برسی برسان
اين پيام مرا
بی چراغ رويت
من ندارم ديگر
تاب اين شبهای سرد و خاموش
هرگز هرگز باور نکنم
عهد و پيمان ما شد فراموش

ای جان من غرق سودای تو
بی تماشای تو
دل ندارد ذوق گفتگويی

بی جلوه ات آرزو بی حاصل
بی تو در باغ دل
خود نرويد سرو آرزويی

شبها مرغ لب بسته منم

دل شکسته منم
تا سحر بيدارم
سر به زانو دارم
برنخيزد از من های و هويی
بی تو سير گل را چه کنم
گل ندارد بی تو رنگ و بويی