فاصله



فاصله جایگاه پویشیست از اشتراک تا جدایی‌،
نقط تمیزیست از نزدیکی‌ تا دوری.
اما همچنان فاصله را نمی‌‌دانم از با هم بودن‌ها تعریف کنم یا از کناره گرفتن ها،
از صیقل دادن آیینهٔ ناصافیها بیان کنم یا تار کردن پنجرۀ رو به روشناییها.
هرچه هست سیریست از قعر درهٔ تاریک تا نوک کوه سپید،
از خاکیت زمین تا ابدیت ماه،
از سجود تا قیام،
آنچه هست از جنس لحظه هاست،
لحظه‌هایی‌ که میایند، مینشینند، و در ذهن ماندگار ميشوند،
و جايگاه تعمقي باقي مي گذارند،
فاصله گویای بی‌ زبانیهاست،
تقدیر نابرابریهاست،
از معجزهٔ حضور تا اعدام خیال،
هر چه هست همه در ذهن محکوم و آنچه در ذهن باقی‌ ناسنجیدنی.