غرق فکرم امشب، غرق نامه، قبض، رسید، میز پر از کاغذ و پاکت نامه! صدای رادیو بیبیسی در پشت صحنه میاید، گاه گاهی بعضی کلمات گویند ذهن مرا فرا میگیرد. تو هنوز نیستی و من اینجا در تنهایی خویش، سیاهی شب، صدای موتور یخچال که گاهی کومپرسورش به کار میافتد، لابلای صدای چکه چکه شیر آب چیزی را حس نمیکنم... گاهی حس میکنم سکوت تنها واژهٔ بی معنای شبانهٔ من است. غرق در فکرم امشب، گمشدهای لابلای این همه کاغذ و کاغذ پاره... به امید روشن شدن چراغت نشستهام و این لحظه شماری گذر لحظهها را سخت تر از پیش کرده است.
برچسبها: گمشده