بي پاسخ
تيغيم و نمي بريم، ابريم و نمي باريم

ما خويش ندانستيم، بيداريمان از خواب

گفتند كه بيداريد، گفتيم كه بيداريم!

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته

اميد رهايي نيست وقتي همه ديواريم
1 Comments:
Anonymous تیغ said...
کسی که حسن و خط دوست در نظر داردچو خامه در ره فرمان او سر طاعتکسی به وصل تو چون شمع یافت پروانهبه پای بوس تو دست کسی رسید که اوز زهد خشک ملولم کجاست باده نابز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو راکسی که از ره تقوا قدم برون ننهاددل شکسته حافظ به خاک خواهد برد محقق است که او حاصل بصر داردنهاده​ایم مگر او به تیغ برداردکه زیر تیغ تو هر دم سری دگر داردچو آستانه بدین در همیشه سر داردکه بوی باده مدامم دماغ تر دارددمی ز وسوسه عقل بی​خبر داردبه عزم میکده اکنون ره سفر داردچو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد