ما زنده به آنيم که آرام نگيريم

هوالمحبوب

ما زنده به آنيم که آرام نگيريم ...

یا خدا، نمیدونم دیدن جنگلی‌ انبوه از مار و افعی قرارست که برای من خروار خروار شانس بیاره یا دست نکشیدن از دکمهٔ کیبرد و صفحهٔ مانیتور، روز را به شب سپردن و زیر و رو کردن وبسایت‌های مراکز و دانشگاه‌های مختلف... هرچی‌ هست فقط من رو با جنگ موجی منفی‌ روز به روز با تجربه تر از دیروز میکنه، با تجربه تر از دیروز ...

دیروزی که آمد، خورشیدش تلو تلو کنان از وسط آسمان گذشت و مرا با عالمی از فرم درخواست و نامه و نامه نگاری تنها گذشت، تنها تا پاسی از بامداد...

با من از فردا بگو:

با من سخن از تازه بگو،

سخن از گازي از آن سیب دماوند

سخن از عطر گل یخ وسط شاهچراغ

سخن از پلکان کهنهٔ کوچه باغ تنگ، وسط باغ ونک

سخن از مرگ گل ناز میان این همه تفسیر

سخن از مرگ سکوت

سخن از مرگ نا امیدان دیروز

سخن از فردا و اميد حضور.