منتظر


ثانیه‌ها در پس بدرقهٔ یکدیگرند و من اینجا همچنان منتظر!

منتظر شروعی تازه!

نغمه ای نو!

خاطره ای جديد!

آنچه گذشت خاطره شد! و آنچه ماند عدم حضوری مستمر!

استمرار!!!

واژه ای در وزن زمان! جریان! حرکت!

و فردا!

فردایی که از آمدنش سخنی نیست جز انتظار!

موجودیتی از ممکنها و نا ممکنها!

بودنها و نبودنها!

رفتنها و ماندنها!

فردایی در پشت پردهٔ تاريکي اين شب…

فردایی که روی پردهٔ پندارمن فریاد می زند!

و برای آن فردا سرا پا چشم خواهم شد!

منتظر..
1 Comments:
Anonymous ناشناس said...
فردایی در پشت پردهٔ تاريکي اين شب…

فردایی که روی پردهٔ پندارمن فریاد می زند!

این قسمت خیلی عالی در اومده بهت تبریک می گم همین طوری پیش بری من در شما دیگه دست کم حمید مصدق میبینم . :)