روز ميلاد تو باران آمد روز ميلاد تو بود كه هوا بوي شبنم وشقايق مي داد و خدا مي خنديد عطر ياس از در و ديوار هوا مي پاشيد و نسيم از تو بشارت مي داد باد بر پنجره پا مي كوبيد زلف افشانرا بيد در مسيد تو پريشان مي كرد هر كجا سروي بود به تواضع سر راه تو بر پا مي خواست تاكها با تو تباني كردند غوره ها از تپش قلب تو انگور شدند سركه ها را خير آمدنت شيرين كرد برگ ها از سر تعظيم تو مي رقصيدند و خزان در قدم شاد تو نقاشي كرد ...
asaabeto nadaaram kollan