Bail Out

گاهی‌ فکر می‌کنم که سردمداران جمهوریخواه بدون لحظه‌ای درنگ فقط دست به استخراج جملات میزنند، انباری انبوه از کاه! خالی‌ از ارزنی اندیشه و منطق! با سیاستی دگانه که بوی کهنگی و نا موفقیتش از دور به مشام می‌رسد، همچنان مبهم و خودخواهانه. امروز پای مصاحبه سارا پالین که نشسته بودم دیدم انگار این آدم‌ها از دنیا بدورند. از حقیقت! از فقر! از ظلم! از بیداد!

هدف جان مک کین از انتخاب پالین به عنوان منتخب معاون ریاست جمهوری خود جز فریب عده‌ای فمنیست که زندگی‌ و قدرت را به لازمهٔ حضور زن میدانند نبود! جایگزینی که شاید حضور هیلاری را پر کند اما دریغ! اختلافی‌ از زمین تا اسمان! انتخابی به دور از اندیشه و عقل و منطق! اما هرچه می‌گذرد هویت این انتخاب عوام فریب روشنتر از پیش میشود. شخصی‌ که تا دو سال پیش دارای گذرنامهٔ شخصی‌ نبوده چطور میتواند ادعای درکی صحیح از منطقه و جهان کند! چطور میتواند چشمانش را بر آنکه که گذشته و می‌گذرد ببندد و زبانش را باز کند. مرکز ترور را ایران و عراق و افغانستان بداند حال آنکه آن فکر و اندیشه خود را در آن سوی پیشخان این معرکه به کار نینداخته باشد.دنیایی‌ در درون در حال متلاشی شدن است و در بیرون اینان جستجوگر از میان بردن ترور و تررریستی که خود در دامانشان پرورش دادند. طالبان و صدامیان دیروزشان، دو طفلان معصومی که به ظاهر مطیع پدران خویش بودند اکنون رو در رویش ایستاده اند. حال ایران را عامل این سرکشی و خلاف میدانند. داستان احمد شاه مسعود و سیستانی داستان نویی‌ نیست که ایران آن را رقم زده باشد. آزادی حق هر ملت است. اینان در خواب غفلتند و مردمان در اینجا با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند! اقتصادی که به واسطهٔ چاپ انبوهی دلار بدون وجود ذره‌ای پشتوانهٔ مالی‌ دچار تنزل روز به روز شد! و اکنون با کردهٔ خویش در حال دست و پنجه نرم کردنند و امیدهای آیندیشان به بازی سیاسی و پرهیز از مناظره و گفتگو مشغولند. در معادلهٔ پیروزیی که در ذهن خود کشیده جواب هر سوالی را زور و فشار میدانند. باید به فکر حال بود! به فکر خود! به روزگار خود! اشاعه سرود به ظاهر شیرین آزادی را بگارید به دست دیگران سپرد! به دست مردمان سرزمین خود! والسلام.