با عمیقترین یادها این روزا همسفرم
وقتی ازتو دورم بیشتر از پیش در ذهنم بهت نزدیک تر میشم..
فکر و خیالت ذهنم رو این روزها پر کرده
من به تو فکر میکنم و تو به...
یعنی واقعا میشه این همه فاصله میانه ذهن من و زمان تو باشد.
دل من میخواست اکنون لحظهای مهیا میشد که میتوانستم که بفهمم درون ذهن تو چه میگذرد.
همیشه در ذهن خود جستجوگر حقیقت رابطهٔ معکوس فاصله و خیال بودم اما هیچ رابطهٔ خطی برایش نیافتم.
من پیرو معادله و حاصل توانها و تو دنباله روی جواب کسرها و حاصل اعشارها
سکوتت برایم هیاهوی جنجالها، شعفت بانی حضور و یک لبخند، اضطرابت ربایندهٔ آرامش من.
من همچنان در کنج این خلوت منتظر، آرزومند پیروزی و پشتیبانت خواهم بود.
.
.
.
"من دلم می گيرد
من به اندازه آن حس عبور افکار
از دايره بی ربط و خط خطی درمغزم هربار
بادوسه خط شعر می کنم ياد تو را باز تکرار
وقتی در موطن خود
هيچ سبکی با اين دل خود همراه نبود
هيچ دوستی فرکانس نفسم را
در نبض عبور در شعرم همراه نديد
..."