تقدير



نمي دانم تا حالا برايتان پيش آمده که انگيزه انجام کاري را داشته باشيد اما به ظاهر امکانات دستيابي به آن را نداشته باشيد... عزم را جزم کرده باشيد اما مقدرات به نتيجه رسيدنش هرگز برايتان تا آن لحظه پيش نيامده باشد!!! انتظار: حسي که همگان ازش فراريند.... آخر که را ديده اي که از واژه انتظار چيزي جز اضطراب و دلهره در خاطر داشته باشد... بسته به تقدير او گاه به شيرين کامي و گاه به تشويش و اضطرابي واپسين انجاميده باشد... اما چيزي که اين ميان اين حالت و نياز به پايان را دو چندان ميکند انتظار پايانست... آيا تا به حال از زبان کسي خاطرنشاني شيريني اين انتظار بيان شده است؟! هر نيازي را شايستگي انتظاريست و هرچه اين ارزش والاتر باشد، حس انتظاري بالا تر در خور منزلت آن سنجيده شده ...
پله هاي ترقي را در هيچ گذرگاهي به يکباره کسي بپيموده باشد... پس چاره اي نيست چز انتظار!!!