نابساماني اجتماعي




با وجوده کلي کاري که داشتم دلم نمي خواست که از کنار اين سلسله جريانات حاکم بر اجتماع کنوني ايران به ويژه در تهران بگذرم. خبري که اين روزها مطبوعات ايران را فراگرفته داستان طرح مبارزه با بدحجابي است. انگار مسؤلين مملکتمان فراموش کردن با چه قول و قرارهايي به اين پست و مقام رسيده اند! براي بسياري از ما قولهاي مسؤلين از رياست جمهوري و نماينده مجلس و عضو شوراي شهر گرفته تا سردمداران گروهاي دانشجويي، همه و همه آرمانهاي آتييشان را رقم ميزند. گاهي پايه انتخابهاي ما از روي همين قول و قرارها صورت مي گيرد، اما کجاست صاحبان آن زبانهايي که سخن از آزادي اجتماعي ميزدند و تمام حم و غمشان را درد مردم رنج کشيده ميدانستند و خود را چاره انديش فقر و اعتياد و بيکاري مي دانستند. مگر فرق شما با رضا خان پهلوي در چيست که به زور چادر و روسري را از سر زنان ما برمي داشت، اگر فرقش در اجبار بر سرداشتنش است، اشتباه مي كنيد: انتخاب حجاب و پوشش هرکس جزيي از آزادي انتخاب اوست. اگر در خيالتان مردم را بدينگونه به اسلام نزديکتر مي کنيد، اشتباه مي کنيد! جز اينکه ايشان را اسلام زده کنيد حاصلي در بر ندارد. لابد عده اي در پس اين جمله من اين کلام در ذهنشان مي پيچد که اين انتخاب تا زماني که به عرف و ساختار جامعه خدشه نزند حق فردي شامل مي شود و من در پاسخ دارم که بگويم جامعه اي که قريب به اتفاقش رهروي يک شيوه هستند عرف آن را ميسازد. اگر در زمان رضا شاه مردم داشتن پوشش را برتري ميدانستند اكنون ديگر آن نظر و اعتقاد به خواسته همان مردم تغيير جلوه داده است. شما حکومت مردان صاحب اختيار اين انتخاب و گزينش نيستيد. اگر امره به معروف و نهي از منکر را اين گونه مي پنداريد، به وضوح که در مسير خلاف يک توفان بر خاسته ايد. جامعه که قريب به 48% را قشر کم درآمدي که در زير خط فقر زندگي مي کنند، حدود 25% را قشر بيکاران اجتماعي و در تقريبي در حدود 20% آش را معتادان شامل ميشوند... چگونه و چطور طرح ضربتي براي اين همه مشکلاته اجتمايي سنجيده نميشود؟!! کجايند آن خردمنداني که چاره انديشه درد اين جامعه باشند و نه به فكر آرايش و پيرايششان. فکر آن کودکاني که از درد بي سر پناهي شب را در درون کارتن مقوايي سپري مي کنند... يا آن مادر خانوار پرجمعيتي که به خاطر ديابت همسر کارگرش و از روي عذاب وجدان غم گرسنگي فرزندانش تن به اجاره دادن رحم خود مي دهد!!! آيا ما به نقطه عطفي براي راهساز همه اين مشکلات رسيده ايم که اكنون پرسشگر پوشش تک تک افراد اين جامعه شده ايم. اگر خود را طراح نقشه ساماندهي هاي اين ناهنجاري ها ميدانيد، فقر! بيکاري!! اعتياد!!! و... و... بسياري ديگر در اين آسمان خاکستري گون ايران ميدرخشند و طعم تلخ غمش چون هاله اي همگانش را فرا گرفته.... اي که خود را انتخاب شده اي
از مردم ميداني بيا و چشمانت را بر اين همه حقايق آگاه پيرامونت مبند و به فكر چاره اي با ش ...