شگفتي



عجب روزگاري شده! خبر جالبي به نقل از تلويزيون روسيه امروز شنيدم که گويي.. نگويي اندکي مايه شرمساريست. پوتين، رييس جمهور روسيه، امروز خبر از وجود کامل آزادي مطبوعات در روسيه به ميان آورد که بسي مايه تاسف براي ملت ماست. روسيه تا آنجا که من خاطر دارم از جمله کشورهايي بوده که مردمانش را در محيط خفقان نگاه داشته و آگاهي رساني ملي در نارساترين وضع خود انجام شده است و امروز در کمال ناباوري چيزي که در ذهنم نقش بست اين بود که کشوري هم چون ايران که تا بوده در عرصه دانش و انديشه در دوران کهن همواره چون نگيني در اين صحنه پهناوردرخشيده، اکنون در قعر تاريکي به سر مي برد. جالبتر آنکه تا چهره اي از قلب ملت بپا مي خيزد تا جامعه را از حال خويش روشن سازد، قلم بر دست نگرفته گوشه اي خاموش جايش مي دهند! از زندان گرفته تا تبعيد در گوشه از خانه خويش! به طور مثال، همگان ديگر تا کنون با نام آقاي اکبر گنجي آشنايند. ايشان در همين چند روز اخير در روسيه جايزه قلم طلايي را از آن خود کرد و در ايتاليا درفش طلايي را دريافت کرد. مايه شگفتي من نه از بابت کسب جايزه، بلکه از شنيدن برنده پيشين آن بود. نويسندگاني از قلب همين کشورها به خاطر آزادي انديشه شان!!! آنانکه امروز در جهان سخن از آزادي بيان به ميان مي آورند ديروز زيرپاگذارنده آن بودند. نوبت ما کي رسد خدا داند؟