بهاي بهترينها



نمي دانم از کجا شروع کنم, در اين روزگار گاهي بهترينها در نزد آدمي آنچنان آزاردهنده مي شوند که گويي نقشي جز سوهان روح آدمي ندارند. آخر مگر که اين چنين نظامي را در کدامين فلسفه و مکتبي تعريف کرده! که يکي بايد کشندي اين بار غم و اندوه باشد و ديگري باني امر باشد؛ خواسته يا ناخواسته! نمي دانم چه بگويم. اين را نه مي شود عجز دانست و نه مايه نفرت!! شايد راههاي مختلف را براي گريز از اين بحران دست زده باشد, اما دريغا که هيچ يک او را حتي لحظه اي دور نمي کنند. کيست و کجاست آنکه جرعه اي ازنوشداروي اين شوکران را داشته باشد. بهايش هر چه باشد، به يقين ارزش آن همه حضور آن "بهترين ها" را خواهد داشت، اگر آن بهترين، بهترين باشد. آري، پس به اميد تصميمي درست در پس اين همه تشويش و نگران?!!!